نمایش!


[شب قبل خواب]

علی:تق تق

بابا:کیه کیه در می زنه؟

_ منم منم مادرتون.براتون غذا آوردم!

+اگه تو مادر مایی دستاتو نشون بده

_بیا اینم دستام!

+نه تو مادر ما نیستی .مادر ما دستاش سفیده

_(خیش خیش)بیا دستام سفید شد!

+مادر ما صداش قشنگه

(علی صداشو نازک می کنه)

+نه تو مادر ما نیستی تو آقا گرگه ای!

_(علی کلافه)اصلا خودم درو باز می کنم...

بعدشم درو باز می کنه و می پره بابارو می خوره مثلا!!!

من:

بابا:

علی:دوباره دوباره!!!

دکتر جوش!!!

دیشب داشتیم از خونه عمه جون من برمی گشتیم که علی گفت گلوم درد می کنه و تا خود خونه نق زد.یه جا دیگه بابا می خواست پیادش کنه بس که غرغر می کرد!!!

خونه که رسیدیم شربت دادم بهش و خوابید.صبح خیاطی نرفتم و بردمش دکتر.یه دکتر عمومی مهربون داشتیم که بابا محمد از مجردیش پیش اون می رفته و علی هم یه بار ویزیت شده بود برای گزیدگی.( پشه نیش زده بود که همه بدنش ریخت بیرون مث آبله مرغون)

حالا علی صبح می گفت بریم پیش دکتر جوشام!رفتیم و بسته بود مطبش.منشی دکتر روبروییش گفت دوهفته ست کلا رفته از کاشمر...بعدش رفتیم پیش دکتر خودش که متخصصه اونم مطبش تعطیل بود.دیگه بردمش پیش یه دکتر عمومی دیگه که تو نوزادی ختنه کرده بود علی رو...اسمشو که دید فوری عکسشو از تو رایانه ش سرچ کرد و نشون خود علی داد که ببین چه کوشولو بودی.علی خان ما هم اصلا به روی خودش نیاورد و انگاری زبونشو موش خورده لام تا کام حرف نمی زد.فقط موقع معاینه گوشاش یکم گریه کرد و بعدشم خوب بود.دکتر گفت سرماخوردگی ویروسیه و چندتا شربت داد براش...

پ ن : صبح که از خواب بیدار شده بود می گفت دلم درد می کنه و به زور فرستادمش دستشویی...یکم گذشت و بعد از همون تو داد می زد مامان خیالت راحت پی پی کردم دلم خوب شد