دعاهای مخصوص...

داشتیم از حرم بر می گشتیم.این بود دعاهای علی خان تو ماشین!

امام رضا همه مریضارو شفا بده...

امام رضا آدم بدا رو خوبشون کن...

(چشمش افتاد به یه سوپر مارکت)

آی امام رضا چیپس بده!!!  آآآآآآی چیپس میدی یا پفک؟؟؟

می خوام بیام پیشتون!

امروز علی یه مقدار پول گم کرده بود .یعنی نمی دونست کجا گذاشتشون.از اونجایی که این کارش خیلی تکرار میشه خواستم تنبیهش کنم.فرستادمش تو اتاقش و گفتم تا پیداش نکنی حق نداری بیرون بیای....

چند دقیقه ای بی صدا دنبال پولا گشت و یه دفه صدای گریه شو شنیدم که داشت با ضجه می گفت:پولا کجایین...می خوام بیام پیشتون...مامانم پول می خواد...کجایین بیام پیشتون...تو رو خدا!!!

از یه طرف خندم گرفته بود از این کارش و دلم براش می سوخت،از طرف دیگه نمی خواستم از حرفم کوتاه بیام...ولی چه کنم که ده دقیقه بعد دیگه تحمل زار زار گریه شو نداشتم و با قول گرفتن ازش که دیگه دست به پول نزنه اجازه خروج از اتاقو بهش دادم

حضرات!!!

دیشب خونه بابایی بودیم.اخبار داشت از سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا می گفت...

علی: من حضرت علی ام؟

من:آره مامان .پس بابا چیه؟

علی:حضرت محمد...

من:من چی؟

علی:حضرت معصومه!

من:خاله چی؟(اسم خاله، فاطمه هستش)

علی:حضرت خاله!!!

جمع:

شغل آینده!

مامان جون(مامان من):علی می خوای در آینده چیکاره بشی؟

علی: پیرمرد!!!

من: