وقتی تو ماشینیم و بابا ترمز می گیره،شما که تعادل نداری میافتی اینور اونور بعدش با عصبانیت میگی:بابا هل نده!
* بابا میگه :علی می خوای برات آبجی بیاریم؟میگی آره! من می پرسم اسمشو بذاریم چی؟تو میگی:عم قزی
* با بابا رفتی گاوداری شیر بخرین.اومدی پیشم با ذوق میگی:یه ببعی کوچولو بود اندازه گرگ مث شیر!!!
* خونه آقاجون بودیم.موقع اذان مغرب با آقاجون می خواستی بری مسجد.دم در که کفشاتو پات می کنم برگشتی بهم گفتی:مامان گریه نکنی بگی علی رو می خوام علی رو می خوام!!!