گردش دو ساعته

امروز صبح خاله جون زنگ زد که بریم گردش ...قرار شد دوچرختم برداریم تا اونجا با رضا جون بازی کنی.رفتیم امامزاده سید حمزه یا همون باغمزار خودمون...

ظاهرا که خیلی بهتون خوش گذشت.بعدشم رفتیم زیارت.اونجا تا چشمت به ضریح افتاد چسبیدی بهش و تا پولا رو دیدی گفتی :ااااچقد پول !و بعدشم از قفلش آویزون شدی تا پولارو برداری

 

دارم به این فکر می کنم که چقد خوبه که هر هفته بریم یه جایی هم تو انرژیت تخلیه میشه و کمتر نق میزنی هم ما خواهرا و مادرمون یه درددلی می کنیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.