موتور شکسته...

زمانی که علی رو ختنه کردیم خاله جون براش یه موتور اسباب بازی آورد...تا همین چند روز پیش سالم بود!علی داشت به درودیوار می زد موتورو... بهش میگم:علی اینو خاله جون برات آورده ها!

 

علی:چرا؟

من:رفتیم دکتر (با عرض معذرت) شوشولتو برید بعدش خاله برات کادو آورد...

 

.

 

.

 

.

 

امروز

من:علی چرا موتورتو شکستی؟

علی:عیب نداره!دوباره شوشولمو ببرین بازخاله برام می خره!!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.