عشق کوچولوی من...

 

دیگه از خدا چی می خوام...

 

 

 وقتی دارم نماز می خونم یه فرشته کوچولوی شیطون نا غافل میاد یه بوس ازلپام  می گیره و در میره!!!

 

وقتی با عشق بوست می کنم و میگم عزیزم تو هم بوسم می کنی و میگی آبجی ام!!!(یعنی نهایت عشقتو اینجوری نشون میدی قربونت برم)

 

 

 

 

 

پ ن1:از دیروز دائما داری سراغ سوگل رو می گیری ازم،آخه به چه زبونی باید به یه بچه 3 ساله گفت " اونی که رفته دیگه رفته!دیگه هیچ وقت نمیاد..."

 

 

 

پ ن2:کنار هم دراز کشیدیم با خواب آلودگی میگی :مامان من می خوام  برم رو تخت تو بخوابم.

 

میگم :پسرم اون اتاق درش قفله!

 

میگی :مامان سوگل ،کلیدشو برده؟

 

میگم :آره مامان...

 

بی مقدمه و از ته دل میگی:الهی مامان سوگل عروس بشه!!!

 

این دعاهای جدیدو کجای دلم بذارم؟؟؟

 

پ ن 3(جهت اطلاع دوستان گرامی):سوگل دختر کوچولوی واحد روبروییمون بود که یه هفته ست از اینجا رفتن و به دلیل خالی نشدن خونه ای که قراره برن توش وسایلاشون رو توی یکی از اتاقای ما گذاشتن...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.